بیا برگردیم
رسم این شهر عجیب است بیا برگردیم
قصد این قوم فریب است بیا برگردیم
یک نفر
بود در این شهر که ما دل به نگاهش بستیم
خنده اش سرد و غریب است بیا برگردیم...
رسم این شهر عجیب است بیا برگردیم
قصد این قوم فریب است بیا برگردیم
یک نفر
بود در این شهر که ما دل به نگاهش بستیم
خنده اش سرد و غریب است بیا برگردیم...
یادتــ ـون نمیــاد!...
مــنـ ـم یادم نمیــاد...
ولی میـ ــ ـگن آدمــا یه زمــانی
مهـ ــ ـربون بــ ـودن ...!!!
وقتی نمیدونی تو دلت چی میگذره
وقتی نمیدونی از این دنیای لعنتی چی میخوای!
وقتی قبل از اینکه چیزی رو بخوای اون چیز نابود میشه !
وقتی همه باهات قهرند!
وقتی نفــــــــــــــــــرین شده ای !
چه دلیلی داره که ارزویی داشته باشی؟ چه دلیلی داره چیزی رو دوست داشته باشی ؟ چه دلیلی داره به زندگی ادامه بدی؟
گردو ازگردو از گردی،
گــردو شــد!
لابد ابرو هــم از ابری،
ابــرو!
بیهــوده نیســت کــه همیشــه خیســی،
در شهر بودم
دیدم
هر کس به دنبال چیزی می دود
یکی به دنبال پول
یکی به دنبال چهره دلکش
یکی به دنبال لحظه ای توجه چشمان هرزگرد
یکی به دنبال نان
یکی هم به به دنبال اتوبوسی !
اما دریغ
هیچکس دنبال خدا نبود !!!
خـــواسـتم از روی جوی بپـــرم تالاپـــــــ خـوردم زمـــین
مــادرم گــفت: حـــواست کــجاست؟
پـــدرم گــفت: بلـــند شو بی عٌـــرضــــه..!
پـــدربـــزرگ گــفت: زنـدگی زمــین خــوردن و بلــند شــدن اســتــــ..
مادر بزرگ گــفت: تـا زمـین نـخوری ، بـزرگ نمـــی شوی..
آن طــرف
یــک بچــه آمد از روی جوی بپــرد تالاپـــ خـورد زمین..
مادرش گفت: چـــه شــد عزیـــزم..؟
پـــدرش گفت: طــوری نــشد فدایت شــوم؟
مادربزرگش گفت: باید شهردار را عوض کرد با این جوی هـــایش..
پــدربزگش گفت: باید رفت خارج این شد زندگــی؟
و ...
جوی یـــکی بود...
زمیــــن یکـــی بــود...
انــــگار فقــــط... ...
پاره تنم ب تن دیگری رفتی؟
لباسی ک برتن دیگری بوده بپوشم
عادتم را که میدانی چندشم میشود
سهراب یادت بخیر
دلــــمـ مــــے خواستـــــــ زمان را به عقــــب باز گرداندم....
نه برای اينکه آنهایــے کـــــــهـ رفتند را با گردانــم نـــــــهــ بــــراے
ايـــــنکه نـــــگذارم بيـــــايند .!!!
زمانبندی خدا بی نظیر است،
نه هیچگاه دیر نه هیچگاه زود
کمی بردباری می طلبد و ایمان بسیار،
اين سيگار که ميکشم
همان فرياد هايي است که نميتوانم بزنم
همان حرفهايي که جراًت گفتن به کسي را ندارم
همان دلتنگي هايي که روز به روز پيرم ميکند
همان خاطراتيست که نه تکرار مي شوند و نه فراموش
همان تنهايي هاي که کسي پرش نمي کند
همان درد هايي که درمان ندارند....
که دورم زدند
آنهایی که فکر میکردم دورم میگردند...
بزن به سلامتیه عشقی که طالعش با تو نبود و هنوزم دوسش داری...
بزن به سلامتیه شبهایی که تو تنهاییت گریه کردی و ندونستی چرا ...
بزن به سلامتیه دوستایی که از پشت بهت خنجر زدن...
بزن به سلامتیه اون که گفت دوستت داره اما تا آخرش باهات نموند ...
دیر ...
من مدتهاست در نبودن کسی خشکیده ام...
گریه های یواشکیمون رو هم نشون بده ...!!!
ﻣﺮﺩﺍﻧﻪ ﮐﻪ ﺩﻟﺖ ﺑﮕﯿﺮﺩ ﮐﺪﺍﻡ ﺯﻥ ﻣﯿﺨﻮﺍﻫﺪ ﺁﺭﺍﻣﺖ کند؟
ﻣﺮﺩﺍﻧﻪ ﮐﻪ ﺑﻐﺾ ﮐﻨﯽ ﭼﻪ ﺯﻧﯽ ﺗﻮﺍﻧﺎیی ﺁﺭﺍﻡ ﮐﺮﺩﻧﺖ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ؟
ﻣﺮﺩ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺣﻖ ﺍﯾﻦ ﻫﺎ ﺭﺍ ﻧﺪﺍﺭﯼ…
ﻣﺮﺩ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺣﻖ ﺍﺕ ﻓﻘﻂ ﺩﺭ ﺩﻝ ﻧﮕﻬﺪﺍﺷﺘﻦ ﺍﺳﺖ…
ﻣﺮﺩ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺍﺯ ﺩﻭﺭ، ﻧﻤﺎﯼ ﮐﻮﻫﯽ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﯼ، ﻣﻐﺮﻭﺭ ﻭ ﻏﻤﮕﯿﻦ ﻭ ﺗﻨﻬﺎ…
ﻣﺮﺩ ﮐﻪ ﺑﺎﺷﯽ ﺷﺐ ﮐﻪ ﺩﻟﺖ ﺑﮕﯿﺮﺩ ﯾﮏ ﻧﺦ ﺳﯿﮕﺎﺭ ﺭﻭﺷﻦ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﻭ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﺍ ﭘﺸﺖ ﺩﻭﺩﺵ ﭘﻨﻬﺎﻥ می کنی….
طعم سیب میدهد لبهایت
ومن گناه کارترین آدم زمینم
بهشت همینجاست
در آغوش تو
با لب های ممنوعه ات
زندگی ام ...
شاید خنده ات بگیرد ولی...
کمتر مثال زندگیست !
بی دلیل از همه کس و همه چیز دلگیرم !!
آسمان دلم ابریست هوای باران دارد .
تنهــــــــــــــــــــــــــــــــــا
منتظر بهانه ای کوچک برای باریدن است
شاید این بار سیل بیاید
و
با خود ببرد این شهر غم قلبم را
بعد مرگم... روی سنگ قبرم ؛ نه نام بنویسید ، نه نشونی !
فقط بنویسید ، اینجا کسی خوابیده که روزی هزاااار بار مُرده و زنده شده...
بنویسید اینجا قبر یه نفر نیست!...
اینجا یه تن به همراه هزار تا آرزوی زنده به گور شده خوابیده...
اصلا بنویسید ، اینجا کسی دفن شده که قبل از زنده بودنش ، مُرده بوده!
بنویسید... اون ، زندگی نکرد! هر روز مُرد!!
اون... هر لحظه بین این مردم ،
جون داد …
آره... با خط درشت بنویسید : اینـجا یـه نفـر بدجـوری مُـرده!!!
نمیدانم چه سرّی دارد!
اسم كوچكم هزار بار هم گفته شود
به پای یك بار گفتن تو نمی رسد...